فیلم کوتاه ساخته نشده "پیرمرد"

ساخت وبلاگ
نوشتن فیلمنامه کوتاه و تبدیل شدن به فیلمنامه نویس و یا ساخت فیلم کوتاه و کارگردان شدن یک پروسه ست و کسی که مدام پیگیر است و مینویسد و در کنارش میخواند و فیلم میبیند، مطمئنا راهش را پیدا خواهد کرد. این فیلمنامه کوتاه که پیرمرد نام داره، یکی از فیلمنامه هاییه که قبلا نوشتم.

فیلمنامه کوتاه پیرمرد
امیرحسین جواهری

داخلی. زندان. شب
یک سلول کوچک که فقط یک تخت دارد. پیرمردی حدودا شصت ساله و لاغر با چهره ای تکیده و زرد روی لبه تخت نشسته است. سینی غذای او که همراه با مخلفات زیاد است دست نخورده کنار تخت است. در سلول باز می شود.

داخلی. سلول. ادامه
تصویر پیرمرد که همچنان روی تخت نشسته و سیگار میکشد. آخوند جوانی قرآن به دست کنار  مرد نشسته و با او صحبت می کند….پیرمرد بی توجه به حرفهای آخوند در خیالات خود به دیار روبرو خیره شده است و دود سیگار را بیرون میدهد و سرفه میکند… نمای دستان پینه بسته پیرمرد که سیگار لای انگشتان آن است…

خارجی. خیابان. شب
کنار یک خیابان خلوت و تاریک پیرمرد با لباسهای زمستانی کهنه به همراه پسری جوانی در حال تعمیر موتوری قدیمی هستند گونی کنار آنها روی زمین است… پسر با عصبانیت لگدی به جدول کنار خیابان میزند… چند لحظه بعد 206
با صدای موسیقی زیاد و با سرعت در چند سانتی موتور ترمز میکند…پیرمرد از ترس روی زمین می افتد…پسر به سراغ پیرمرد میرود و او را که کف دستانش زخمی شده به سختی بلند میکند ولی پیرمرد مینشیند…

داخلی. راهروی زندان. شب
تصویر پیرمرد به همراه اخوند که قرآن به دست همچنان در حال حرف زدن است به همراه چند سرباز در حال راه رفتن در راهروی زندان هستند…

خارجی. خیابان. شب
پسر عصبانی به سمت ماشین می رود و  محکم با لگد و دست روی آن میزند. آجری از روی زمین برمیدارد و به شیشه ماشین میزند…در آن را باز میشود، دود زیادی از ماشین خارج میشود… دختری بیست و چند ساله با چشمانی قرمز و قفل فرمان به دست پیاده میشود، قفل فرمان را روی صندلی میگذارد از داشبورد چیزی بر می دارد و به سمت پسر که با دادو بیداد روی ماشین میکوبد میرود..

خارجی. حیاط زندان. شب
سکوی داربستی اعدام که چارپایه چوبی زیر آن قرار دارد… زنی میانسال و مانتویی در کنار مردی میانسال با ظاهری اسپورت و با  چهره ای مصمم ایستاده اند.. در کنار آنان چند مرد کت و شلوار پوش و ریشو به همراه چند پلیس ایستاده اند…

خارجی. خیابان. شب
دختر اسپری به دست و تهدیدکنان مقابل پسر ایستاده است پسر صورت خود را گرفته و سرش پایین است و چشمانش را میمالد… پیرمرد بلند میشود و دختر را هل میدهد دختر روی زمین می افتد و سرش به جدول می خورد… پیرمرد متوجه زمین خوردن دختر نمیشود و به طرف پسر برمیگردد و خودش روی زمین میافتد…

خارجی. حیاط زندان. شب
آخوند در حال صحبت با زن و مرد میانسال است زن در حال گریه است مردمیانسال پیرمرد را نشان می دهد… پیرمرد با لبخند روی سکو ایستاده است…

خارجی. حیاط زندان. شب
نمایی از پاهای آویزان پیرمرد که پسر که در کنار زن جوان چادری با شدت به سر و کله خود میزند و پلیس ها او را گرفته اند…

خارجی. خیابان. شب
پیرمرد به زحمت در حال بلند شدن از روی زمین است که پسر با آجر محکم به سر دختر که قفل فرمان به دست بالای سر پیرمرد ایستاده بود میزند دختر با سری خونی روی زمین می افتد پیرمرد و پسر وحشت زده نگاه میکنند… یک ماشین کنار آنها می ایستد

فیلمنامه و جشنواره های فیلم کوتاه...
ما را در سایت فیلمنامه و جشنواره های فیلم کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cahjavaheri6 بازدید : 98 تاريخ : شنبه 12 خرداد 1397 ساعت: 21:08